گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کل نویسه گردانی: KL کل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی .دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی چم کل چم کل . [ چ َ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرغا بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز که در 42 هزارگزی جنوب باختری ایزه واقع است . کوهستانی و هوایش معتدل ... دم کل دم کل . [ دُ ک ُ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) که دم کوتاه دارد. که دم بریده دارد. کوتاه دم . دم کوتاه یا دم نیمی بریده . (یادداشت مؤلف )... کل نو کل نو. [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیرون بشم است که در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر واقع است و 960 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا... کل کن کل کن . [ ] (اِ) نام گیاهی است اما قرأت کلمه مشکوک است . (تذکرة الاولیاء ج 2 ص 326 و 328) : ابوسعید هفت سال دیگر در بیابان گشت و کل کن ... کل دار کل دار. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) کل در. کل دره . آلتی است که با آن مرز کرت ها برآرند وآن آهنی دراز است که از میان دسته ای چوبین دارد و از دیگر ... کل کرد کل کرد. [ ک َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تمین است که در بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا... کل نگر این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. کل ولک بیهوده با چیزی ور رفتن گلی کل گلی کل . [ گْلی / گ ِ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ اجسامی که به نام اپوکسی ۞ معروفند در نتیجه جذب آب گلی کل تولید می کنند. گلی کلها در شرایط م... عقل کل این دو واژه اربی است؛ و پارسی جایگزین این است: ویسپاکاس vispâkâs (پهلوی) تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۹ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود