گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کل نویسه گردانی: KL کل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی .دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی کل کوشک کل کوشک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان عثمانوند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ... کل گشتن کل گشتن . [ ک َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کل شدن . کچل شدن . بی مو شدن سر : دید پر روغن دکان و جاش چرب بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب .مولوی . کل شوهم کل شوهم . [ ک َ هََ ] (اِخ ) دهی از بخش نیک شهر شهرستان چاه بهار است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). کل فتاح کل فتاح . [ ک َ ف َت ْ تا ] (ص مرکب ) (شاید مخفف کربلایی فتاح ) سخت احمق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کل فرخی کل فرخی .[ ] (اِخ ) طایفه ای از قبابل کرد است که بین دهوک وزاخو مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 57). کل کردن کل کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کُلَه کردن . کوتاه بریدن درختی یاشاخی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گمان برم که به فضل و بزرگوار... کل سفید کل سفید. [ ک َ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی است که در شهرستان کرمانشاهان واقع است و 550 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر... شبخوش کل شبخوش کل . [ ش َ خُش ْ ک ُ ](اِخ ) دهی از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار. 265 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ چالکرود. محصول آن برنج و مرکبات... کل دادن کل دادن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به نر دادن ماده را از گاو و گوسفند. فحل دادن گاو ماده و امثال آن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به... کل اپاتر کل اپاتر. [ کْل ِ / ک ِ ل ِ اُ ] (اِخ ) ۞ کلئوپاتر. رجوع به تاریخ ایران باستان و کلئوپاتر در همین لغت نامه شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود