اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلا

نویسه گردانی: KLA
کلأ. [ ک َ ل َءْ ] (ع مص ) بسیار گیاه گردیدن زمین . || چریدن ماده شتر گیاه را: کلئت الناقه کلأ بالفتح ؛ چرید ناقه گیاه را. || (ع اِ) گیاه خواه تر باشد یا خشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).عشب . و در مثل است : «من مشی علی الکلأ قذفناه فی الماء»؛ ای من وقف التهمة لمناه . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بای کلا. [ ک َ ] (اِخ ) از دهات بالابخش بارفروش . (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 158).
بیجی کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرک است که در بخش مرکزی شهرستان بابل واقع است . 525 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...
بیشه کلا. [ ش َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهات «دودانگه ٔ» هزارجریب مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 123).
ارمک کلا. [ اَ م َک ْ ک َ ] (اِخ ) موضعی به هرهزپی از اعمال آمل . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 113 بخش انگلیسی ).
اسری کلا. [ اِ ک َ ] (اِخ ) رابینو آن را در جمله ٔ قری و قصبات بارفروش و مشهدسر و فرح آباد یاد کند. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 119 ...
الف کلا. [ اَ ل ِ ک ِ ] (اِخ ) از دیههای کلاردشت (از کلارستاق مازندران ). رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 146 شود.
امیج کلا. [ اُ ک َ ] (اِخ ) نام محلی است در تنکابن . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو متن انگلیسی ص 25 و ترجمه ٔ فارسی ص 48).
باصر کلا. [ص ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل که در 12 هزارگزی جنوب باختری بابل و 3 هزارگزی شمال شوسه ٔ ...
بالا کلا. [ ک َ ] (اِخ ) از دهات چهاردانگه ٔ هزارجریب ساری . و رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 163 و 166 و رجوع به بالا کولا شود.
گیله کلا. [ ل ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل . واقع در 15هزارگزی جنوب باختری بابل و 3000 گزی شمال شوسه ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۲۲ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.