کلک
نویسه گردانی:
KLK
کلک . [ ک َ ل ِ ] (ص ) بمعنی نامبارک و شوم . کَلَک .(آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کَلَک شود. || (اِ) بمعنی بوم گفته اند کَلَک . (برهان ). پرنده ای که بوم نیز گویند. (ناظم الاطباء). بوم . کوف . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کَلَک شود.
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بره کلک . [ب َ رَ ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 180 تن . آب آن از چاه و محصول آن غلات و...
بوی کلک . [ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ) میوه ای است مغزدار که آنرا بترکی چتلاقوچ گویند. (برهان ). همان بوکلک است که مغز آنرا خورند و بترکی چتلاقوچ ...
کلک باز. [ ک َ ل َ ] (نف مرکب ) تبه کار (زن ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منحرف و فاسد و کج رو (زن ). || حیله باز. مکار. نیرنگ باز. محیل .
کلک پیرا. [ ک ِ ] (نف مرکب ) ظاهر آن است که عبارت از نویسنده باشد لیکن از بیت ملاطغرا بمعنی کلک فروش مستفاد می شود. (آنندراج ). کاتب و نویسن...
کلک پیشه . [ ک َ ل َ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا گریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فره...
بابا کلک . [ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، 28 هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، 15 هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به ...
کلک آباد. [ ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان هریس بخش مرکزی شهرستان سراب است و 676 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلک زدن . [ ک َ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تباهی کردن زن . تباه کاری کردن زن . نابسامانی کردن زن . کار نامشروع کردن زن . بکار نامشروع مرتکب بو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.