کمال الدین
نویسه گردانی:
KMAL ʼLDYN
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حبیش بن ابراهیم بن محمدالتفلیسی . رجوع به حبیش تفلیسی شود.
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن حسن خوارزمی شارح مثنوی مولوی . رجوع به حسین خوارزمی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن خواجه جلال الدین قنبر گیرنگی (متوفی به سال 899 هَ. ق .) از اکابر ابیورد و عهده دار صدارت سلطان ح...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن شهاب الدین ، متخلص به فنائی . رجوع به حسین فنائی و حسین طبسی و حسین گازرگاهی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن علی بیهقی سبزواری واعظ کاشفی . رجوع به حسین کاشفی و کاشفی و حسین واعظ شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن قوام الدین نظام الملک خوافی وزیر سلطان حسین بایقرا. وی به جودت طبع وحدت ذهن و فصاحت بیان مع...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین ابیوردی . رجوع به حسین ابیوردی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین تقوی . رجوع به حسین تقوی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین رشیدی از وزرای شاه شجاع پسر امیر مبارزالدین محمد. (حبیب السیر چ خیام ، ج 3 ص 295). شاه شجاع پس از ...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ](اِخ ) زیاد اصفهانی . از شاعرانی است که اشعار او درعراق معروف و مورد توجه بوده است . از اشعار اوست :این عرصه که ...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) شاه حسین اصفهانی . رجوع به حسین اصفهانی و شاه حسین اصفهانی شود.