کمال الدین
نویسه گردانی:
KMAL ʼLDYN
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن سلیمان بحرانی از معاصران خواجه نصیر طوسی و در حکمت و علوم عقلی و نقلی متبحر بود. وی استاد ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه و از مشایخ اجازه ٔ وی بوده است او راست : الاشارات در علم کلام که شاگردش ابن میثم شرح کرده است ، شرح قصیده ٔ ابن سینا در نفس ، مفتاح الخیر فی شرح رسالةالطیر ابن سینا. (از ریحانة الادب ج 2 ص 384)
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین ، در خراسان کسب علم کرد و به عراق رفت و مورد اعزاز و اکرام سلطان یعقوب واقع شد. او راست شرحی بر م...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن حسن خوارزمی شارح مثنوی مولوی . رجوع به حسین خوارزمی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن خواجه جلال الدین قنبر گیرنگی (متوفی به سال 899 هَ. ق .) از اکابر ابیورد و عهده دار صدارت سلطان ح...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن شهاب الدین ، متخلص به فنائی . رجوع به حسین فنائی و حسین طبسی و حسین گازرگاهی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن علی بیهقی سبزواری واعظ کاشفی . رجوع به حسین کاشفی و کاشفی و حسین واعظ شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن قوام الدین نظام الملک خوافی وزیر سلطان حسین بایقرا. وی به جودت طبع وحدت ذهن و فصاحت بیان مع...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین ابیوردی . رجوع به حسین ابیوردی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین تقوی . رجوع به حسین تقوی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین رشیدی از وزرای شاه شجاع پسر امیر مبارزالدین محمد. (حبیب السیر چ خیام ، ج 3 ص 295). شاه شجاع پس از ...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ](اِخ ) زیاد اصفهانی . از شاعرانی است که اشعار او درعراق معروف و مورد توجه بوده است . از اشعار اوست :این عرصه که ...