اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوب

نویسه گردانی: KWB
کوب . (ع اِ) دلو. دلوچه ای که برای دوشیدن گاو و گوسفند و جز اینها به کار برند. (از دزی ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
نقره کوب کردن . [ ن ُ رَ /رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به نقره چیزی را آذین کردن .
باروت کوب خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محل باروطکوبی و خانه ٔ کوبیدن باروت بقصد نرم ساختن آن .
تخماق کوب کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوبیدن و له کردن . تخماقی کردن : سر فلان را تخماق کوب کرد؛ یعنی سر او را به تخماق له کرد. رجوع ...
عبدالحسین زرین‌کوب (۲۷ اسفند ۱۳۰۱ در بروجرد تا ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در تهران) ادیب، تاریخ‌نگار و منتقد ادبی برجسته در ایران معاصر است. آثار او به‌عنوان مرجع...
دکتر عبدالحسین زرین کوب در اواخر اسفند ۱۳۰۱ هجری شمسی در بروجرد چشم به جهان ګشود ، تحصیلات ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.