گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کول نویسه گردانی: KWL کول . [ ک َ وَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است از ولایت فارس . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف گوک ۞ موضعی در کرمان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه واژه معنی کول کول . (اِ) به معنی دوش و کتف باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). دوش که به عربی کتف گویند. (از فرهنگ رشیدی ). شانه . دوش . کتف . (یا... کول کول . [ ک َ وَ ] (اِ) نوعی از پوستین است که آن را از پوست گوسفند بزرگ دوزند و درزهای آن را تسمه دوزی کنند. (برهان ). پوستین پشم درازی است... کول کول . (اِ) کوله خاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کول و «کول کیش » و «کوله خاس » نامهایی است که در رشت به درختچه ای دهند که آن را در مازن... کول کول . (اِخ ) دهی از دهستان سارال که در بخش میرانشاه شهرستان سنندج واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). کول کول . (اِخ )دهی از بخش شیب آب که در شهرستان زابل واقع است و 2400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). کول کول . (اِخ )باب کول محله ای است در شیراز. (از معجم البلدان ). کول کول به معنی سازه ای کوزه ای استوانه ای که در مسیر شیار قنات قرار می دهند (به لهجه لری ) کول کول به معنی سازه ای کوزه ای استوانه ای که در مسیر شیار قنات قرار می دهند (به لهجه لری ) کول وی کول وی . [ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرکانه که در بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). کول خس کول خس . [ خ َ ] (اِ مرکب )کوله خس . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوله خس شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. فریدون کرائی ۱۳۹۲/۰۵/۲۹ 0 0 کول در زبان بختیاری به معنی دره میباشد برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود