اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کووه

نویسه گردانی: KWWH
کووه . [ وِ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم که در شهرستان بندرعباس واقع است و 540 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کوه زایی . (حامص مرکب ) (اصطلاح زمین شناسی ) حرکات پوسته ٔ جامد زمین که موجب پیدایش کوهها شود. ۞ (فرهنگ فارسی معین ).
کوه سترک . [ س ِ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه باشت بابوئی که در بخش گچساران شهرستان بهبهان واقع است . 250 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ...
کوه سرخون . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منوجان که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8...
کوه سفید. [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرنو بالاولایت باخرز که در بخش طیبات شهرستان مشهد واقع است و 377 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
کوه سفید. [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یخاب که در بخش طبس شهرستان فردوس واقع است و 207 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کوه سفید. [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قمرود که در بخش مرکزی شهرستان قم واقع است . 200 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ گائنی هستند. (از فرهنگ ج...
کوه لنگر. [ ل َ گ َ ] (ص مرکب ) که لنگری چون کوه دارد. سنگین و عظیم چون کوه .- کشتی کوه لنگر ؛ کنایه از اسب قوی پیکر و نیرومند : بریدم بدا...
کوه گذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) عبورکننده از کوه . گذرنده از کوه : گذاره برد سپه را ز ده دوازده رودبه مرکبان بیابان نورد کوه گذار.فرخی .
کوه نوردی . [ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل کوه نورد. کوه پیمایی . || قسمی ورزش . بررفتن از کوه برای دست یافتن بر ارتفاعات و قلل آن .
کوه گرفته . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کسی که به کوه گرفتگی دچار شده باشد. و رجوع به کوه گرفتگی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.