اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کووه

نویسه گردانی: KWWH
کووه . [ وِ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم که در شهرستان بندرعباس واقع است و 540 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
کوه میان . (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کوه نشین . [ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که در کوه ساکن باشد. آنکه در کوهستان زندگی کند : شکانیان ، قومی شبانکاره ٔ کوه نشین اند. (فارس نامه ٔ ابن ...
کوه هاموی . (اِ مرکب ) قسمی بازی کودکان . (ناظم الاطباء). و رجوع به کوهاموی شود.
گرده کوه . [ گ ِ دَ ] (اِخ ) نام کوهی است در کردستان (ناظم الاطباء). کوهی به کردستان که سکنه ٔ آن اکثر ملحد و بیدین اند. (شعوری ج 2 ص 313 ...
کوه محمل . [ م َ م ِ ](ص مرکب ) مرکبی که محملی سنگین و بزرگ همچون کوه راحمل تواند کرد : آهن سم ، فولادرگ ، صاعقه انگیز، صرصرتک ، عفریت دل ، ...
لره کوه . [ ل َ رَ ] (اِخ ) کوهی و ییلاقی به شاهکوه و ساور مازندران .(مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 126).
لره کوه . [ ل َ رِ ] (اِخ ) نام کوهی است در جنوب بخش کنگاور که خطالرأس آن حد طبیعی بین بخش کنگاور و دهستان خزل شهرستان نهاوند میباشد. ...
لنده کوه . [ ل َ دَ ] (اِخ ) موضعی به شاه کوه و ساور مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 126).
لیله کوه . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان ، واقع در 3000گزی جنوب لنگرود. جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . دا...
لیلی کوه . [ ل َ لا ] (اِخ ) نام موضعی در حوالی لاهیجان . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 17).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.