اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کهن

نویسه گردانی: KHN
کهن . [ ک َ ] (اِ) قنات ، و امروز نیز در کرمان به همین معنی متداول است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچه ... در چاخویی پیدا می کرده اند ایثار می نموده اند... ناگهان کهن فرودآمده و ایشان در آن زیر مانده اند. (مزارات کرمان ص 114، از یادداشت ایضاً). رجوع به کهنگین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کهن حادثه . [ ک ُ هََ / هَُ دِ ث َ / ث ِ ] (ص مرکب ) در بیت زیر از خاقانی ظاهراً کنایه از پرماجرا، دارای حوادث گوناگون ، مشحون ازتجارب گوناگون...
کهن پیوند. [ ک ُ هَم ْ / هُم ْ پ َی ْ/ پ ِی ْ وَ ] (ص مرکب ) کنایه از خانه زاد. (آنندراج ).غلامی که در خانه پیر شده باشد. (ناظم الاطباء). کنایه...
کهن گشتگی . [ ک ُ هََ / هَُ گ َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) سالخوردگی . پیری : تو را فترت پیری از جای بردکهن گشتگیت از سر رای برد. نظامی .رجوع به...
کهن گشتن . [ ک ُ هََ / هَُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پیر شدن . به سن کهولت و سالخوردگی رسیدن : سرای سپنج است بر راه روتو گردی کهن دیگر آید به ...
کهن کیاده . [ ک ُ هََ / هَُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کهنه رسوا (دشنامی است ). (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیاده شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کهن گشوئیه . [ ک َ گ َ ئی ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودان است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
کهن پوستین . [ ک ُ هَم ْ / هُم ْ ] (ص مرکب ) شخصی که به سبب کبر سن پوست اندامش به رنگ پوستین شده باشد. (از آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) ...
کهن بازار. [ ک ُ هَم ْ / هُم ْ ] (اِ مرکب ) بازار کهن . بازار قدیمی . || کهن بازار؛ (ص مرکب ) در بیت زیر از خاقانی ظاهراً کنایه از سوداگر قدیمی...
کهن کرمشاه . [ ک َک َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش سوران است که در شهرستان سراوان واقع است و 200 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ میرمرادزایی هستند. (...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.