کیار
نویسه گردانی:
KYAR
کیار. (ع مص ) دنب برداشتن اسب در دویدن ، و الفعل من ضرب او نصر. (منتهی الارب ). دمب برداشتن اسب وقت دویدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
کیار. [ کیا / ک ُ ] (اِ) کاهلی . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 127). به معنی کاهلی باشد. (برهان ) (آنندراج ). کاهلی . تنبلی . (ناظم الاطباء) : خمارد...
بی کیار. [ کیا / ک ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بجلدی . بچالاکی . بی کاهلی . (یادداشت مؤلف ). با زرنگی . تند : مرد مزدور اندر آغازید کارپیش او دستان ه...
کیعر. [ ک َ ع َ ] (ع اِ) شیربچه ٔ ۞ فربه .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).