کیش
نویسه گردانی:
KYŠ
کیش . (اِخ ) شهری است به ماوراءالنهر نزدیک سمرقند که در این زمان او را شهر سبز خوانند. (فرهنگ اوبهی ). رجوع به کش شود.
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
کیش . (اِ) دین و مذهب . (فرهنگ رشیدی ). به معنی دین و مذهب و ملت هم آمده است . (برهان ). مرادف آیین و مذهب است . (آنندراج ). ملة. (دهار) (ت...
کیش . (اِخ ) نام جزیره ای است در دریای پارس ، جواهرآلات فاخر و مروارید و قطعه و بالشهای زردوز از آنجا آرند، و هوای آن به غایت گرم باشد. (از...
کیش . (اِخ ) ۞ از شهرهای اکد بوده است . (ایران باستان ج 1 ص 113).
کیش در خلیج فارس نزدیک سواحل ایران در پنجاه میلی جنوب بندر لنگه واقع شده است طولش نه میل و پهنا چهار میل است.در سال 1941 تقریبا 1500 نفر جمعیت داشته،...
رخ دادن وضعیتی در بازی شطرنج به معنی در معرض خطر قرار گرفتن شاه حریف که در صورت عدم توانایی شاه برای فرار یا مسدود کردن مسیر حمله منجر به مات می شود.
بی کیش . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + کیش ) بی دین . بی ایمان . کافر. رجوع به کیش شود.
زن کیش . [ زَ ] (اِ) رجوع به همیشک و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 276 شود.
هم کیش . [ هََ ] (ص مرکب )دو تن که پیرو یک کیش و یک مذهب باشند : که بر جندشاپور مهتر تویی هم آواز و هم کیش و همسر تویی . فردوسی .از آن کاو هم...
هوس کیش . [ هََ وَ ] (ص مرکب ) که تبعیت از خواست دل و خواهانی گذرا دارد.
کیش دره . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماسوله است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 184 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...