اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گر

نویسه گردانی: GR
گر. [ گ َ ] (اِ) این کلمه اوستایی و بمعنی کوه است و در یسنا 1 فقره ٔ 14 و یسنا 2 فقره ٔ 14 و یسنا 3 فقره ٔ 16 و غیره آمده . در دو سیروزه ٔ کوچک و بزرگ در فقره ٔ 28 زمین ایزد نیک کنش و کوه اوشیدرن و همه ٔ کوههای رفاهیت راستی بخشنده و فر کیانی مزدا آفریده یکجا ذکر شده است . در این هشت فقره کلمه ٔ گری ۞ (= گئیری در اوستا) از برای کوه استعمال شده که در پهلوی گر گویند... کیومرث را نیز در فارسی گرشاه یعنی پادشاه کوه نامند. (یشتها پورداود ج 2 ص 308).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
نعلین گر. [ ن َ ل َ / ل ِ گ َ ] (ص مرکب )آنکه نعلین سازد. حذاء. خَصّاف . (یادداشت مؤلف ).
نیابت گر. [ ب َ گ َ ] (ص مرکب ) خلیفه . جانشین . وکیل . (ناظم الاطباء). نایب .
نکوهش گر. [ ن ِ هَِ گ َ ] (ص مرکب ) عاذل . (یادداشت مؤلف ).
یاقوت گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) لعل گر. (آنندراج ). سازنده ٔ اشیایی که در آنها یاقوت به کار رود.
وسوسه گر. [ وَس ْ وَ س َ / س ِ گ َ ] (ص مرکب ) وسوسه انداز. (فرهنگ فارسی معین ) : آگهید از رگ جانم که چه خون میریزدخون ز رگهای دل وسوسه گر ب...
ویران گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) ویران کن . ویران کننده : ای خنک آن را کز این ملکت بجَست که اجل این ملک را ویران گر است . مولوی .برآمد ز ویران گ...
هریسه گر. [ هََ س َ / س ِ گ َ ] (ص مرکب ) هریسه پز. آنکه هریسه را خوب بپزد. (آنندراج ). رجوع به هریسه پز شود.
مخل، کسی که خلل در کاری وارد می کند، آن که بر هم می زند و مانع و سد راه می شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چلیپا; صلیب - آن کس که کارش ساختن صلیب باشد .صلیب ساز
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.