اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرد

نویسه گردانی: GRD
گرد. [ گ ِ رَ ] (فعل مضارع ) مخفف گیرد. از مصدر گرفتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
یک نیمه ٔ گیتی ستد و سیر نباشد
تا نیمه ٔ دیگر بگرد دیر نباشد.

منوچهری .


ره دین گرد هرکه دانا بود
به دهر آن گراید که کانا بود.

اسدی .


و رجوع به گرفتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خویش را گرد گرفتن . [ خوی / خی گ ِگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خود را جمع کردن : قطره ٔ آبی که درخواهد شد از ابر بلندگرد گیرد خویش را و پس به دری...
خطگرد چیزی کشیدن . [ خ َ گ ِ دِ ک ِ / ک َ دَ ] (مص مرکب ) باطل کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : شمار بوسه ز معشوق باز باید خواست که روزه رفت و خط...
گرد مو. [کَ دِ]. (ا. مر). گرد یا پودر حالت دهنده مو. پودر مو گردی است که موها را حالت داده موهای باریک تنک را پرپشت و حجیم می نماید. پودر حالت دهنده م...
نخست چنین گوید در این نامه که همیشه عالم مردم دور و بر علم و کسب دانش بوده اند.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.