گفتگو درباره واژه گزارش تخلف گردون نویسه گردانی: GRDWN گردون . [ گ ُ دُ وِ ] (اِخ ) ۞ اسم ولایت کردوک ها رادر زمان اشکانیان و ساسانیان کُردون و گردون ضبط کرده اند و چون «اِن » ۞ را که از تصرفات خارجی است حذف کنیم همان کردو یا گردو میماند که اصل لفظ است . (تاریخ ایران باستان ص 1544). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی گردون گرای گردون گرای . [ گ َ گ َ ] (نف مرکب ) پیچنده ٔ آسمان و کنایه از توانا و کسی که آسمان را مسخر کند. و صاحب آنندراج آرد: کنایه از طالب علو ترقی ... گردون رکاب گردون رکاب . [ گ َ رِ ] (ص مرکب ) در صفت پادشاهان . (آنندراج ). پادشاه توانا. (ناظم الاطباء). گردون نورد گردون نورد. [ گ َ ن َ وَ ] (نف مرکب ) آسمان پیما. صاحب آنندراج آرد: در صفت ماه و سیارات : بشبرنگ مه نعل گردون نورددرآمد برافراخت گرز نبرد. اس... گردون برین گردون برین . [ گ َ ن ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : ای از شرف و رتبت خاک قدم توگردون برین سافل و درگاه تو عالی .سو... شمایل گردون این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. گژدم گردون گژدم گردون . [ گ َ دُ م ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از برج عقرب است . (آنندراج ). گردون مینا گردون مینا. [ گ َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ). گردون پیمای گردون پیمای . [ گ َ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) آسمان پیماینده : و خورشید عالم آرای گردون پیمای که شاه ستارگان و خسرو سیارگان است . (سندبادنامه ص... بنات گردون بنات گردون . [ ب َ ت ِ گ َ ] (اِخ ) مختصر بنات النعش گردون است . (آنندراج ). رجوع به هفت اورنگ و بنات النعش شود. بناش گردون بناش گردون . [ ب َ ش ِ گ َ ] (اِخ ) مختصر بنات النعش گردون است و سه ستاره ٔ صف زده که متصل یک پایه ٔ بنات النعش کبری اند. (آنندراج ). رجوع ب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود