گل
نویسه گردانی:
GL
گل . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 50هزارگزی جنوب خاوری خوسف . هوای آن معتدل و دارای 236 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است و باغات زعفران نیز دارد. شغل اهالی زراعت و قالی و قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۶۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
قازلی گل . [ ] (اِخ ) نام دریاچه ای است . (جغرافیای غرب ایران ص 137).
سرمای گل . [ س َ ی ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرمای خفیف که در ایام شکفتن گل سرخ یعنی گلاب میباشد. (آنندراج ) (غیاث ) : عندلیب ما ند...
حسین گلگلاب (زادهٔ ۱۲۷۶ در تهران – درگذشتهٔ ۱۳۶۳ در تهران) گیاهشناس، ادیب، نویسنده، شاعر، مترجم، استاد دانشگاه، نوازنده، موسیقیدان، عکاس و هنرمند ا...
ده دوست محمدشاه گل . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. ...
گل به گلستان بردن . [ گ ُ ب ِ گ ُ ل ِ ب ُ دَ] (مص مرکب ) کنایه از کوشش بیفایده کردن و امر لغو.(مجموعه مترادفات ص 292). چون زیره به کرمان ...
گل پر. [ گ ُ ل ِ پ َ ] (اِ مرکب ) ۞ درختچه ای است زینتی و زیبا که در تهران و شیراز و شهرهای دیگر در باغستانها یافت میشود. گل پر یا درخت پر ر...
گل بر. [ گ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) گونه ٔ گلها، چون : گل سرخ و زرد و جز آن .
گل خج . [ گ ُ خ َ ] (اِ) گلوله ٔ چنگالی . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) : شکرینه بخور و گل خج چنگال بیار. بسحاق اطعمه .رجوع به گل کج شو...
گل خد. [ گ ُ خ َدد / خ َ ] (ص مرکب ) گلگونه . آنکه رخسار او در لطافت گل را ماند. گل چهره : غزلسرای شدم بر شکرلبی گل خدبنفشه زلفی ونسرین بری ص...
چل گل . [ چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) نام روغنی است که خاصیت دارویی دارد و در خانه سازند یا عطاران فروشند. روغن چل گل .