اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گل

نویسه گردانی: GL
گل . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری مراغه و هزارگزی جنوب ارابه رو مراغه به قره آغاج و سراسکند. هوای آن معتدل و دارای 331 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندر و نخود است . شغل اهالی زراعت و صنایعدستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
گل خیری . [ گ ُ ل ِخ َ / خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از گل است که به نام گل همیشه بهار هم خوانده میشود : وآن قطره ٔباران که چکد ...
گل زمین . [ گ ُ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قطعه زمین خوب . (غیاث ). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع م...
گل سرشو. [ گ ِ ل ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی که با آن سر شویند : چون تواند کسی از خاک وطن سر پیچدخشت خم دختر رز را گل سرشو باشد. ...
گل ساعت . [ گ ُ ل ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ۞ از تیره ٔ نزدیک به گل آویز است و قسمت قابل مصرف آن قسمت هوایی گیاه است ، موارد استعما...
گل ساقان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار واقع در 31000گزی شمال باختری دشتیاری ، کنار راه دج به قصرقن...
گل قحبه . [ گ ُ ل ِ ق َ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل دوروی ۞ . دزی گوید (ج 2 صص 794-795): «وردالحمار، نوعی از «بهار» یا «کریانتم » ۞...
گل کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عجین کردن آب را با خاک . آمیخته کردن خاک و آب : خاک وجود ما را از آب باده گل کن ویران سرای دل را گاه...
گل کردن . [ گ ُ ک َ دَ ](مص مرکب ) گل برآوردن درخت . گل دادن . برآوردن گل .
گل کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) این لفظ را بجای خاموش کردن استعمال کنند، چنانکه گویند: چراغ را گل کن ، یعنی خاموش کن . (برهان ). با لف...
گل کبود. [ گ ُ ل ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیلوفر آبی . گل ازرق : گل کبود که برتافت آفتاب بر اوز بیم چشم نهان گشت در بن پایاب . خفا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.