گول
نویسه گردانی:
GWL
گول . [ گ َ / گُو ] (اِ) پشمینه ای است با مویهای آویخته و آن را درویشان پوشند،و به عربی دلق گویند. (برهان قاطع) (سروری ) (سراج اللغات ) (رشیدی ). خرقه ٔ پرمو و پشم که درویشان پوشیدن آن را عادت دارند. (فرهنگ شعوری از ادات الفضلاء).
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
قره گول . [ ق َ رَ گُل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 47 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 4 هزارگزی شمال خاوری...
قره گول . [ ق َ رَگُل ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر واقع در 31 هزارگزی شمال خیاو و 120 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به ...
قره گول .[ ق َ رَ گُل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 23500 گزی شمال قره آغاج و 6 هزارگزی جنوب شوسه ...
قره گول . [ ق َ رَ گُل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان قطور بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری خوی و 7500 گزی جنوب راه ارابه ر...
قره گول . [ ق َ رَ گُل ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 46500 گزی شمال کلیبر و 46500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. م...
قره گول . [ ق َ رَ گُل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بافت بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری هوراند و 29500 هزارگزی شوسه ٔ اهر ب...
گم گول . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 12000گزی شمال باختری صالح آباد و 6000گزی باختری راه شوسه ٔ ایلام...
گول گیر. (نف مرکب ) که گول را گیرد. که نادان را گرفتار سازد. ابله فریب . که گول را گرفتار کند. || که گول پندارد. که نادان انگارد. که احمق...
گول گوتا. [گُل ْ گ ُ ] (اِخ ) گالور یا گولگوتا ۞ . کوهستانی است نزد اورشلیم ۞ که در آنجا حضرت عیسی را به دار زدند.