گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لو نویسه گردانی: LW لو. (اِخ ) ۞ نام رودخانه ای به فرانسه به درازای 125هزار گز. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی چمن لو چمن لو. [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان به به جبک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو که در 24 هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 8 هزارگزی راه ارابه ر... قرخ لو قرخ لو. [ ق ِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ). قزل لو قزل لو. [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 48 هزارگزی شمال باختری سراسکند و 18 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به سراسکند و 10 هز... گنه لو گنه لو. [ گ ُ ن ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر که در 32 هزارگزی شمال مشکین شهر و 14 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به ... للک لو للک لو. [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، واقع در 19500گزی شمال باختری میاندوآب و 15500گزی شمال شوسه ... لله لو لله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 6هزارگزی شمال آق کند و 15500گزی شوسه ٔ میانه به ... لله لو لله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء بخش نمین شهرستان اردبیل ، واقع در 28هزارگزی شمال اردبیل و دوهزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل . کوهستانی و... لله لو لله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 41500گزی شمال کلیبر و 41500گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی... چپق لو چپق لو. [چ ُ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسه ٔ میانه ... ججه لو ججه لو. [ ج ِ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق از بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. این ده در پنجاه هزارگزی شمال خاوری مشکین شهر و پنجهزارگز... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود