اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لوة

نویسه گردانی: LW
لوة. [ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) چوبی است که بدان بخور کنند. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هفت لوح . [ هََ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) هفت زمین . هفت طبقه ٔ خاک : نقش این هفت لوح چارسرشت زابتدا جز یکی قلم ننبشت .نظامی .
لوح قبر. [ ل َ ح ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لوح تربت . لوح مزار. لوح مرقد.
لوح مشق . [ ل َ / لُو ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تخته ٔ مشق شود. (آنندراج ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
لوح زمرد نام لوحی است که در تورات و بسیاری از افسانه‌های ملل از آن سخن به میان آمده‌است. طبق افسانه‌ها ثث (Thoth) خدای آتلانتیس باستان دانش و علوم عال...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
لوح خوان . [ ل َ / لُو خوا / خا ] (نف مرکب ) خواننده ٔ لوح . که لوح خواند.- طفل ِ لوح خوان ؛ کودک نوخوان و خط آموخته : وآن کوس عیدی بین ن...
لوح پاک .[ ل َ / لُو ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از تخته ٔ ساده و بی نقش . (آنندراج ). لوح ساده : عالمی از راست گوئی دشمن ما گشته اند...
لوح تربت . [ ل َ / لُو ح ِ ت ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تخته سنگ که آیات و ابیات و مانند آن بر آن کنده یا نوشته بر قبر نهند و گاهی هم...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.