گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لوری نویسه گردانی: LWRY لوری . (اِخ ) ۞ نام کرسی بخش کرس از ولایت باستیا. دارای 1525تن سکنه . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه واژه معنی لوری لوری . (ص نسبی ، اِ) لولی . کولی . زط. غربال بند. حَرامی . غربتی . غَرَه چی . قرشمال . توشمال . سوزمانی . قَره چی . چینگانه . فیج . نام طایفه ای اس... لوری لوری . (ص نسبی ) منسوب است به لور. لوری لوری . (اِخ ) نام صحرائی به گرجستان . (جهانگشای جوینی ج 2 ص 163). لوری لوری . (اِخ ) شهری از بلاد مشرق دریاچه ٔ ایروان که به دست جلال الدین منکبرنی فتح شد. (تاریخ مغول ص 128). لوری بچه لوری بچه . [ ب چ ْ چ َ / چ ِ / ب َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) لوری زاده . فرزند لولی : آمد خبر تو که به کاشان و خسیکت لوری بچه ای دوست گرفتی و شدی ... لوری سورآرنن لوری سورآرنن . [ ن ُ ] (اِخ ) ۞ نام کرسی بخش شِر از ولایت بورژ به فرانسه . دارای 694 تن سکنه . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود