لوص
نویسه گردانی:
LWṢ
لوص . [ ل َ ] (ع اِ) درد گوش . || درد زیر سینه . || (مص ) نگریستن از سوراخ در و جز آن . || میل کردن . || برگشتن . (منتهی الارب ). || گردانیدن چیزی به چیزی که میخواهد. (منتخب اللغات ).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
پیته لوس . [ ت َ ] (اِ) نوعی مار بمازندران که شکاف گونه ای در زیر دارد و بپشت خوابد و حشرات بر آن شکاف گرد آیند و چون انبوهی بسیار گرد آیند ...
چلوگ لوث . [ ] (اِخ ) نام کوهی در صفحات ارمنستان . و رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2616 شود.
لوس گیری . (حامص مرکب ) در تداول عامه بجای لوس گری ، مثل خل گیری بجای خُل گری ، ننری .
لوس شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نُنُر شدن .
لوس بازی . (حامص مرکب ) عمل مردم لوس . نُنُری .
لوث شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لوث شدن خون یا بزه و تقصیر یا امری ؛ مجازاًبه چند یا چندین تن نسبت داده شدن تخفیف کیفر را.
کج و لوس .[ ک َ ج ُ ل َ / لو ] (اِ مرکب ، از اتباع ) لوس . لیوس . (یادداشت مؤلف ). فالج . رجوع به کج و لوس شدن شود.
لس و لوس . [ ل َ س ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به لس شود.
بازی لوس . [ ل ُ ] (اِ) ۞ مشتق از کلمه ٔ بازی لی کوس ۞ یونانی بمعنای شاه و ملک . در آسیای صغیر و ممالک غربی ایران حتی اِدِس نیز حکمر...
لوث کردن . [ ل َ ک َ دَ] (مص مرکب ) لوث کردن خون یا بزه و تقصیر؛ مجازاً چند یا چندین تن را در آن دخیل کردن تخفیف کیفر را.