اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لی لی

نویسه گردانی: LY LY
لی لی . (اِ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی .
- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن ؛ با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت بلال او بلیل الانصاریة. اخت ابی لیلی و هی عمة عبدالرحمن بن ابی لیلی . قال ابوعمر بایعت النبی و روت عنه . (الاص...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت ثابت بن المنذربن عمروبن حزام .اخت لسان ذکرها ابن حبیب ایضاً. (الاصابة ج 8 ص 180).
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت الجودی بن عدی بن عمرو الغسانی . من فواضل نساء عصرها کان یهواها عبدالرحمن بن ابی بکر الصدیق و ذلک انه قدم فی ت...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حابس التمیمیة. اخت الاقرع بن حابس الصحابی المشهور هی ام غالب بن صعصعةبن معاویة والد الفرزدق الشاعر المشهور. له ...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت الحارث بن عوف المری . کان عمربن ابی ربیعة یشبب بها فلقیها و هو یسیر علی بغلة.فقال لها: قفی اسمعک بعض ما قلت ف...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حارث بن تمیم بن سعد. مادر غالب نیای دهم رسول اکرم . (مجمل التواریخ و القصص حاشیه ٔ ص 227 از طبری و ابن اثیر)....
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حامد الموره لی . شاعرة من شواعر الترک المجیدات . قالت کثیراً من الشعر و قد جمع شعرها فی دیوان و توفیت سنة 1264 هَ ...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حسان بن ثابت . (الموشح ص 262 و 263) (قاموس الاعلام ترکی ).
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حطیم . از زوجات پیغمبر(ص ) اما پیش از ملاقات چون شنید که برص دارد وی را طلاق داد. (تاریخ گزیده ص 161). صاحب ا...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حکیم الانصاریة الاوسیة. قال ابوعمر ذکرها ابواحمدبن صالح المعری فی ازواج النبی و لم یذکرها غیره و جوز ابن الاثیر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.