اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لی لی

نویسه گردانی: LY LY
لی لی . (اِ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی .
- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن ؛ با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
لیلی کورچوم . (اِخ ) نام محلی کنار راه رشت به پیله بازار، میان بوسار و فقاف در 2000گزی رشت واقع است .
ابن ابی لیلی . [ اِ ن ُ اَ ل َ لا ] (اِخ ) دو تن بدین کنیت مذکورند: 1 - عبدالرحمن ابوعیسی بن یسار از مشاهیر تابعین متولد در سال 16 یا 17 هَ .ق...
لیلی بن نعمان . [ ل َ لَب ْ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران ایران به عهد دعاة طبرستان (علویان ). وی در خدمت حسن بن قاسم داعی صغیر بود و ...
ابن لیلی مزنی . [ اِ ن ُ ل َ لا ؟ ] (اِخ ) صحابی است .
پی تی لی خوردن . [ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) (در تداول مردم قزوین ) پیچ خوردن پا. پیت خوردن پا. پیچیدن پا.
دیزج لیلی خوانی . [ زَ ل ِ ی ْ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 740 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ...
حسین قره تپه لی . [ ح ُ س َ ن ِ ق َ رَ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) ابن مصطفی آیدینی معروف به ابن قره تپه لی . فقیه بود و منصب افتا داشت و در 1191 هَ...
لی سی نیوس استولو. [ اِ ت ُ ل ُ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از توانگران طبقه ٔ پلبس روم که با دختر فابیوس آمبوستوس ازدواج کرد و چون مردم روم شوهر...
قاضی ابن ابی لیلی . [ اِ ن ُ اَ ل َ لا ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن بن یسار. رجوع به ابن ابی لیلی محمدبن عبدالرحمن شود.
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۱ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.