اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لی لی

نویسه گردانی: LY LY
لی لی . (اِ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی .
- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن ؛ با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حلوان بن عمران القضاعیة. ام جاهلیة ینسب الیها بطن من مضر من العدنانیة و هم بنوالیاس بن مضر. (اعلام النساء ج 6 ص...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت رافعبن عمرو الانصاریة. والدة ابی عبس بن حرب . ذکرها ابن سعد فی المبایعات و قال امها ام البراء بنت سلمةبن عرفطة. (...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت رباب بن حنیف الانصاریة. من بنی عوف بن الخزرج . ذکرها ابن حبیب ایضاً و کانت زوج عتبان بن مالک . (الاصابة ج 8 ص 182...
لیلی . [ ل َ لا ](اِخ ) بنت ربعی بن عامربن خالدة الانصاریة من بنی بیاضة. ذکرها ابن حبیب فی المبایعات . (الاصابة ج 8 ص 182).
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت زهیربن یزید النهدیة. کان یهواها ابن عم لها یقال له مرةبن عبداﷲبن هلیل اشتد به شغفه بها فخطبها فابوا ان یزوجوه ...
لیلی . [ ل َ لا] (اِخ ) بنت سعد. راویة من راویات الحدیث رأت عائشة ام المؤمنین و روت عنها. (اعلام النساء ج 3 ص 1371).
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا...
لیلی . [ ل َ لا ](اِخ ) بنت سعد القضاعیة. کان یهواها صخر الهذلی (و یکنی ام الحکیم ) فکانا یتواصلان برهة من دهرهما. ثم تزوجت و رحل بها زوجها ا...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سلمة. شاعرة من شواعر العرب . قالت ترثی اخاها:اقول لنفسی فی خفاء الومهالک الویل ما هذا التجلد و الصبرالا تفهمین ...
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سماک بن ثابت بن سفیان بن عدی بن عمروبن امری ءالقیس بن مالک الاغر. ذکر ابن سعد عن الواقدی انه قال اسلمت و بای...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۱ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.