گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ماهی نویسه گردانی: MAHY ماهی . (ص نسبی ) منسوب به ماه یعنی قمری . || منسوب به ماه یعنی شهری . (ناظم الاطباء). || منسوب به ولایت ماه . مادی . و از آن است تفاح ماهی ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سودایی و دیوانه . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه واژه معنی ماهی ماهی . (اِ) ترجمه ٔ سمک و حوت . (آنندراج ).حیوانی که در آب زیست دارد و دارای ستون فقری می باشد و به تازی حوت نامند. (ناظم الاطباء). در اوس... ماهی ماهی . (ع ص ) ریزنده ٔ آب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). ماهی ماهی . [ هی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به ماء. مائی . ماوی . (از اقرب الموارد). آبی . (ناظم الاطباء). || هو ماهی الفؤاد؛ او ترسو و کندذهن اس... ماهی ماهی . [ ی َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کلمه ٔ عربی از «ما» و «هی » یعنی چه چیز است آن . (ناظم الاطباء). ماهی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ماهی از آبزیان ماهی ماهی فهرست آبزیان و فراوردههای دریایی • جراح ماهیان 1. جراح ماهی قهوهای • منقار ماهیان 1. منقار ماهی شکارچی • کفشک ماهیان چپرخ 1. کفشک پرلکه • خاروماهی... ماهی پرنده پرنده ماهی پرندهماهیان یا ماهیان پرنده نام خانواهای از ماهیها متشکل از بیش از ۵۰ گونه است. ماهی پرنده در تمامی اقیانوسها به ویژه در آبهای مناطق حارهه ای اق... ماهی تن ماهی تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) دارای بدن نرم و لطیف .که اندامی ظریف و لغزان چون ماهی دارد : همه ماهی تن آورده به کف جام صدف من نهنگم نه... زر ماهی زر ماهی . [ زَ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فلس ماهی . (آنندراج ) : شد از آتش زر ماهی ،زر سرخ گهر افروخت همچون اخگر سرخ . محمدقلی سلی... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۱۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود