ماهی . (اِ) ترجمه ٔ سمک و حوت . (آنندراج ).حیوانی که در آب زیست دارد و دارای ستون فقری می باشد و به تازی حوت نامند. (ناظم الاطباء). در اوس...
ماهی . (ص نسبی ) منسوب به ماه یعنی قمری . || منسوب به ماه یعنی شهری . (ناظم الاطباء). || منسوب به ولایت ماه . مادی . و از آن است تفا...
ماهی . (ع ص ) ریزنده ٔ آب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
ماهی . [ هی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به ماء. مائی . ماوی . (از اقرب الموارد). آبی . (ناظم الاطباء). || هو ماهی الفؤاد؛ او ترسو و کندذهن اس...
ماهی . [ ی َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کلمه ٔ عربی از «ما» و «هی » یعنی چه چیز است آن . (ناظم الاطباء).
فهرست آبزیان و فراوردههای دریایی • جراح ماهیان 1. جراح ماهی قهوهای • منقار ماهیان 1. منقار ماهی شکارچی • کفشک ماهیان چپرخ 1. کفشک پرلکه • خاروماهی...
پرندهماهیان یا ماهیان پرنده نام خانواهای از ماهیها متشکل از بیش از ۵۰ گونه است. ماهی پرنده در تمامی اقیانوسها به ویژه در آبهای مناطق حارهه ای اق...
ماهی تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) دارای بدن نرم و لطیف .که اندامی ظریف و لغزان چون ماهی دارد : همه ماهی تن آورده به کف جام صدف من نهنگم نه...
زر ماهی . [ زَ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فلس ماهی . (آنندراج ) : شد از آتش زر ماهی ،زر سرخ گهر افروخت همچون اخگر سرخ . محمدقلی سلی...