مایه . [ ی َ
/ ی ِ ] (اِ) ماده شتر را گویند خصوصاً. (از برهان ). خاصه ماده شتر را گویند. (از آنندراج ). ماده ٔ شتر. (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). ناقه . شتر ماده . مقابل اروانه و جمل و شتر نر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ماده ٔ هر حیوانی را گویندعموماً. (برهان ). ماده ٔ هر چیز را گویند عموماً. (آنندراج ). ماده ٔ هر حیوانی . (ناظم الاطباء). ماده : عکرمه ؛ کبوتر مایه . (ملخص اللغات ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به معنی ماده (مادینه ). هرن گوید من معتقدم که «مایه » فارسی و ماتریئس
۞ لاتینی از ریشه ٔ مات
۞ [ مقایسه شود با ماتر
۞ (مادر)] مشتق باشند. مقایسه شود با: گبری ، مایه
۞ (مادر) و ممکن است «مادّه » عربی ازاین ریشه باشد. (حاشیه ٔ برهان چ معین )
: چنین گفت مر جفت را باز نر
چو بر خایه بنشست و گسترد پر
کز این خایه گر مایه بیرون کنیم
۞ ز پشت پدر خایه بیرون کنیم
۞ .
فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج
1 ص
141).