مئان
نویسه گردانی:
MʼAN
مئان . [ م ِ ] (ع مص ) با اندیشه کاری کردن . مُمائَنَة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ممائنة شود.
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
میان رباط. [ رَ ] (اِخ )نام محلی کنار راه تهران و شاهی میان سرچمن و گردنه ٔ عباس آباد در 154هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
میان روزی . (ص نسبی ) نیمروزی . وسط روزی . (از یادداشت لغت نامه ).- خواب میان روزی ؛ خوابی که در وسط روز باشد. خوابیدن در بین روز.
میان فراخ . [ ف َ ] (ص مرکب ) که کمرگاه فربه دارد: مجفر؛ اسب میان فراخ . (منتهی الارب ).
میان قالی . (اِ مرکب ) قالی که در وسط اتاق افکنند و بر دو سوی آن ، دو کناره ، و بر سر آن ، سرانداز افکنند. قالی عریض که میان دو کناره زیر سرا...
میان سرای . [ س َ ] (اِ مرکب ) میان سرا.
میان سرون . [ س ُ ] (اِ مرکب ) ردف . کفل . عجز. (بحر الجواهر).
میان سرین . [ س ُ ] (اِ مرکب ) کفل . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به میان سرون شود.
میان بالا. [ یام ْ ] (ص مرکب ) مرد متوسطقامت . (آنندراج ). نه بلند و نه کوتاه . (ناظم الاطباء). میانه بالا. میانه قد. آنکه قدش نه بلند باشد نه ...
میان آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، واقع در 2 هزارگزی باختری راه شوسه ٔ قم به تهران با 93 تن جمعیت . آب آن ا...
میان آباد. (اِخ ) دهی است ازدهستان للک بخش مرکزی شهرستان گرگان ، واقع در 24 هزارگزی خاور گرگان با 445 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات ...