مئان
نویسه گردانی:
MʼAN
مئان . [ م ِ ] (ع مص ) با اندیشه کاری کردن . مُمائَنَة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ممائنة شود.
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
میان کوه . (اِخ ) دهی از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش ، واقع در 8هزارگزی خاور هشتپر با 1095 تن سکنه . آب آن از گرگانرود و چ...
میان کوه . (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 26هزارگزی شمال باختری کرمانشاه . با 163 تن سکنه . آب آن ...
میان کوه . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش چاپشلو شهرستان دره گز، واقع در جنوب باختری دره گز. هوای آن سردسیر و دیه ها از چشمه و رودخانه مشر...
میان کوه . (اِخ ) یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش مهریز شهرستان یزد و آن محدود است از شمال و باختر به بخش تفت از جنوب به دهستان مهریز و بخش...
میان کوه . (اِخ ) نام کوهی است به اصفهان . (یادداشت مؤلف ).
نهر میان . [ ن َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کزاز پایین بخش سربند شهرستان اراک . در 27 هزارگزی غربی آستانه در منطقه ٔ سردسیری واقع است و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
میان جائی . (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ زلقی ایل چهارلنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). و رجوع به زلقی شود.
میان جاده . [ جادْ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش کرج شهرستان کرج ، واقع در 5 هزارگزی شمال کرج با 262 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کر...
میان پاچه . [ یام ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) وسط پاچه . || میان پا.میان پای . (ناظم الاطباء). میان دو ران : میلم به میان پاچه ٔ او بیش کشدزیرا...