اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مائة

نویسه گردانی: MAʼ
مائة. [ م ِ ءَ ] ۞ (ع عدد، ص ، اِ) صد. ده تا ده . (از اقرب الموارد). علامه قزوینی آرد: «مائة» باید نوشت کما فی اللسان و... نه «مایة»... (یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 32 و 33). به معنی صد و اصل آن «مأی » است و «هاء» عوض از «یاء» می باشد. (آنندراج ). صد.(ترجمان القرآن ). و رجوع به ماده ٔ قبل و بعد شود.
- مائة آلاف ؛ صدهزار. یک لک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| قرن . صده . سده : مائه ٔ هجدهم میلادی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مایه ور. [ ی َ / ی ِ وَ ] (ص مرکب ) مالدار و دولتمند و مایه دار. (ناظم الاطباء). صاحب مایه . که سرمایه دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوش...
بسیط، ساده
منبع - منابع زیستی بـُن مایه - بـُنمایه داشته ها خواه زیر زمینی باشد یا غیر آن ressource
مفهوم،مضمون،ریشه مثال:این فیلم ته مایه ای از فضاسازی های واقعه گرایانه را تداعی می کند
«مایه» در لغت به معنای اصل و اساس هر چیزی می باشد. جان مایه یعنی آنچه پایه و اساس جان را تشکیل می دهد، خواه این مایه معنویات باشد و خواه چیزی دیگر چو...
مرکّب
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تنک مایه . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) که سرمایه ٔ مالی یا علمی او کم است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نه درخورد سرمایه کردی کر...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.