متبحر
نویسه گردانی:
MTBḤR
متبحر. [ م ُ ت َ ب َح ْ ح ِ ] (ع ص ) بسیارعلم . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). مرد بسیار با علم که در بحر علوم غور کرده و شناوری کرده باشد. (ناظم الاطباء) : فکیف در نظراعیان حضرت خداوندی عز نصره که مجمع اهل دل است و مرکز علمای متبحر. (گلستان چ فروغی ص 10). سندباد در علوم و فضایل متبحر است . (سندبادنامه ص 62). || بسیارمال . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبحر شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پاتوتار، پاتوتاک (پاتوت از سنسکریت: پاتوتوَ= تبحر + پسوند یاتاکی (= فاعلی) «ار، اک»)
لاگْوار lãgvãr لاگْواک lã...
متبهر. [ م ُ ت َ ب َهَْ هَِ ] (ع ص ) پر. (آنندراج ). پر و آگنده . (ناظم الاطباء). || ابر روشن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تبهر شود. ...