متبحر
نویسه گردانی:
MTBḤR
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پاتوتار، پاتوتاک (پاتوت از سنسکریت: پاتوتوَ= تبحر + پسوند یاتاکی (= فاعلی) «ار، اک»)
لاگْوار lãgvãr لاگْواک lãgvãk (لاگوا از سنسکریت: لاگهَوا= تبحر + «ار، اک»)
سومیتار، سومیتاک (سومیت از سنسکریت: سومیتَ= تبحر + «ار، اک»)
چیره دست (پارسی امروز)
کاردان (پارسی امروز)
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
متبحر. [ م ُ ت َ ب َح ْ ح ِ ] (ع ص ) بسیارعلم . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). مرد بسیار با علم که در بحر علوم غور کرده و شناوری کرده باشد...
متبهر. [ م ُ ت َ ب َهَْ هَِ ] (ع ص ) پر. (آنندراج ). پر و آگنده . (ناظم الاطباء). || ابر روشن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تبهر شود. ...