مجری . [ م َ ] (ع اِ) ممال مَجری ̍. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محل جریان . محل عبور. گذرگاه
: نهد کشت قدر ترا ماه خرمن
بود آب تیغ ترا بحر مجری .
انوری (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ز چرخ چشمه ٔ تیغ تو داشتن پر آب
ز خصم نایژه ٔ حلق بهر مجری را
۞ .
انوری .
با تیر و کمان آن جهانگیر
در مجری ناوک افتد آن تیر.
نظامی .
و رجوع به ماده ٔ قبل شود.