محراب
نویسه گردانی:
MḤRʼB
محراب . [ م ِ ] (ع ص ) محرب . (منتهی الارب ). مردی محراب ؛ مردی بسیار جنگ آور و دلیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مقسم آب؛ کسی که مسوول تقسیم آب بین مزارع و باغهاست.
میرآب که در فرایندی واجی "ی" به "ه" تبدیل شده است. (رجوع کنید به: میرآب)
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) ۞ نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد : ...
مهراب . [م ِ ] (اِخ ) از دیه های ساوه است . (تاریخ قم ص 140).
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) محلی از شق آبه و میلادجرد قم است . (تاریخ قم ص 120).
محراب در آیین مهر ("مهرابه" هم می گویند و "آبه" نشانه ی مکان است و ربطی به آب ندارد "آبه" کاربردی همانند پسوند "گاه" دارد)
مهراب خان . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، واقع در 2هزارگزی شمال شرقی مشهد. با 132 تن سکنه . آب ...
مهراب آباد. [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و معتدل . دارای 120 تن سکنه . شغل اهالی زراعت و ...
قنات مهراب . [ ق َم ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوهرکوه بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 68هزارگزی باختر خاش . کنار راه فرعی خاش به نرما...
مهراب کابلی. مهراب در شاهنامه از شاهان هندوستان [۱] و جد مادری رستم است. او از نوادگان ضحاک بود. رودابه دختر او از سیندخت، همسر زال شد و رستم از او زا...