مهرآب
نویسه گردانی:
MHRʼAB
محراب در آیین مهر ("مهرابه" هم می گویند و "آبه" نشانه ی مکان است و ربطی به آب ندارد "آبه" کاربردی همانند پسوند "گاه" دارد)
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) ۞ نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد : ...
مهراب . [م ِ ] (اِخ ) از دیه های ساوه است . (تاریخ قم ص 140).
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) محلی از شق آبه و میلادجرد قم است . (تاریخ قم ص 120).
بنام خدا
مهراب واژه ای مرکب از مهر و آب که هر دو فارسی میباشد
همانند مهر داد مهر + داد
با تشکر
جنانی
مهراب. محل برآمدن خورشید (مهر) ، جایی در مشرق که خورشید از آنجا بر می آید.
مقسم آب؛ کسی که مسوول تقسیم آب بین مزارع و باغهاست.
میرآب که در فرایندی واجی "ی" به "ه" تبدیل شده است. (رجوع کنید به: میرآب)
محل جنگ (از ریشه حرب به معنای جنگ)
محل جنگ با شیطان
مکانی در مساجد که رو به قبله می سازند و تزیین های کاشی کاری ؛ گچبری و کتیبه دارد.
در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، محراب چنین آمده است: بالاخانه، صدر مجلس، بهترین جای خانه، صدرنشین خانه، بالاترین جای در مسجد، جایگاه پیش نماز؛ شاه نشین، ...
محراب . [ م ِ ] (ع اِ) برواره . (منتهی الارب ). بالاخانه و حجره ٔ بالای حجره . غرفه . (اقرب الموارد). خانه . (غیاث ). || صدر مجلس . (ناظم الاط...
محراب . [ م ِ ] (ع ص ) محرب . (منتهی الارب ). مردی محراب ؛ مردی بسیار جنگ آور و دلیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).