مهراب
نویسه گردانی:
MHRʼB
بنام خدا
مهراب واژه ای مرکب از مهر و آب که هر دو فارسی میباشد
همانند مهر داد مهر + داد
با تشکر
جنانی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) ۞ نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد : ...
مهراب . [م ِ ] (اِخ ) از دیه های ساوه است . (تاریخ قم ص 140).
مهراب . [ م ِ ] (اِخ ) محلی از شق آبه و میلادجرد قم است . (تاریخ قم ص 120).
مهراب. محل برآمدن خورشید (مهر) ، جایی در مشرق که خورشید از آنجا بر می آید.
مقسم آب؛ کسی که مسوول تقسیم آب بین مزارع و باغهاست.
میرآب که در فرایندی واجی "ی" به "ه" تبدیل شده است. (رجوع کنید به: میرآب)
مهراب خان . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، واقع در 2هزارگزی شمال شرقی مشهد. با 132 تن سکنه . آب ...
مهراب آباد. [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و معتدل . دارای 120 تن سکنه . شغل اهالی زراعت و ...
قنات مهراب . [ ق َم ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوهرکوه بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 68هزارگزی باختر خاش . کنار راه فرعی خاش به نرما...
مهراب کابلی. مهراب در شاهنامه از شاهان هندوستان [۱] و جد مادری رستم است. او از نوادگان ضحاک بود. رودابه دختر او از سیندخت، همسر زال شد و رستم از او زا...
مِحراب یا نمازگاه پیشوا، طاقنمایی است که جهت قبله را در مسجد نشان میدهد که پیشوای دینی یا پیشنماز در اثنای نماز گزاردن در آن میایستد. در مسجدها مح...