اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محزور

نویسه گردانی: MḤZWR
محزور. [ م ُ ح َزْ وِ ] (ع ص ) برانگیخته شده از خشم . خشمناک . (ناظم الاطباء). صاحب منتهی الارب معنی کلمه را متغضب آورده و افزوده است که در همه ٔ نسخه ها همین ضبط دارد و صاحب تاج العروس می نویسد محزور (بر وزن مفعول ) واضح است و در بعضی نسخه ها به ضم «م » و فتح «حاء» و کسر «و» به معنای متغضب و عبوس است و این مجاز می باشد. (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
محذور. [ م َ ] (ع ص ) امر مخوف . (منتهی الارب ). آنچه از آن ترسیده شود. (آنندراج ). قوله تعالی ان عذاب ربک کان محذوراً ۞ .و وقاک اﷲ کل م...
محضور. [ م َ ] (ع ص ) چیزی با بسیار آفت که پریان بر آن حاضر شوند. یقال اللبن محضور فغط اناءَ ک و کذلک الکنف محضورة؛ یعنی شیر دارای آفت ب...
محظور. [ م َ ] (ع ص ) ممنوع . قدغن شده . حرام کرده شده . منعکرده شده . (غیاث ). قدغن . مانع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ۞ حرام . (منتهی الا...
مهزور. [ م َ ] (ع ص ) نعت است از هزر که به معنی راندن و دور کردن کسی را به عصا باشد. (از منتهی الارب ). رانده و دور کرده شده . (آنندراج )...
محذور اخلاقی. منع اخلاقی، آن امر اخلاقی (نه قانونی و یا شرعی) که انسان را از انجام عملی باز می دارد. واژۀ «محذور» معانی «امر مخوف»، «مانع» و «مشقت و ر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.