محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی مکی حسنی ، ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به تقی فاسی از مردم فاس مغرب (تاریخ ولادت 765 هَ . ق .در مکه و تاریخ فوت 832 هَ . ق .). مورخ ، حافظ حدیث ،قاضی مالکی در مکه . او راست : شفاءالغرام باخبار البلدالحرام در تراجم شخصیتهای مدینه ، المقنع من اخبار الملوک و الخلفاء، العقدالثمین فی تاریخ البلد الامین در چهار جلد، ذیل کتاب النبلاء ذهبی در دو جلد، تکمیل الاعلام ذهبی ، ارشاد الناسک الی معرفة المناسک ، مختصر حیات الحیوان دمیری . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 855).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
اصحاب محمد. [ اَ ب ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب رسول و صحابه ، و فهرست عیون الانباء و فهرست تتمه ٔ صوان الحکمة شود.
قراجه محمد. [ ق َ ج ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 21هزارگزی شمال باختری مرند و 4000گزی شو...
قشلاق محمد. [ ق ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 36 هزارگزی شمال الیگودرز و 17 هزارگزی خاور ...
عبدال محمد. [ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان . واقع در 29هزارگزی باختر صحنه و 15هزارگزی باخ...
درویش محمد. [ دَرْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 5هزارگزی شمال باختری مرند و 3هزارگزی را...
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مولانا... از شارخت است ، و در شهر هرات نشو و نما یافت ، و خوش صحبت وخوش محاوره جوانیست ، صحبتش موجب ب...
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نقاش و مذهب ایرانی در قرن ده هجری . وی معاصر با اواخر دوره ٔ سلطان حسین بایقرا و عهد شاه اسماعیل ...
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام شش تن از پادشاهان آل عثمان است . (فرهنگ فارسی معین ).
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمد پادشاه دکنی شود.
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی . رجوع به محمدبن ملکشاه و سلجوقیان شود.