اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمد

نویسه گردانی: MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب ، ملقب به النفس الزکیة. از افاضل خیار هاشمیان بود. در اواخر دولت بنی امیه بنوهاشم از طالبی و عباسی جمع آمدند و با یکدیگر از جور بنی امیه سخن گفتند و اتفاق کردند که با یکی از بنی هاشم بیعت کنند و همه به امامت النفس الزکیه رضا دادند. اما حضرت جعفر صادق راضی نشد و با پدر النفس الزکیه یعنی عبداﷲ محض گفت که سودای این کار در سر مگیر که خداوند قباء زرد را تمام می شود و دست بر دوش منصور زد و منصور آن روز قباء زرد داشت . اما همه با النفس الزکیه بیعت کردند تا صورت حال بگردید و ملک و خلافت به اولاد عباس رسید و سفاح و منصور را هیچ غم نبود جز آنکه النفس الزکیه را به دست آرند و بکشند، میسر نمی شد. سفاح در دوران خلافت خود به سخنی که حسن بن حسن معروف به المثلث عم النفس الزکیه با وی گفت از کشتن النفس الزکیه درگذشت و تا زنده بود سخن او نگفت اما چون منصور به خلافت رسید در طلب او بجد ایستادو همه ٔ اولاد حسن و حسین علیهماالسلام را فرمود بند کردند و به عراق فرستادند و در کوفه محبوس گردانید چندان که در حبس بمردند و از جمله یکی عبداﷲ بود پسر حسن بن حسن بن علی از اکابر اهل بیت و به دیانت معروف ودیگری محمدبن ابراهیم بن حسن بن حسن که به غایت پاکیزه روی بود تا به حدی که او را دیباج گفتندی . منصور فرمان داد تا بر شکم او ستونی بنا کردند و او هنوز زنده بود در آن حال علی بن حسن بن علی بن ابی طالب که غائب بود اتفاقاً برسید و چون حال بشنید پیش منصور رفت و بایستاد. منصور گفت به چه کار آمده ای ؟ گفت تا مرا نیز با خویشان من حبس فرمائی که مرا بعد از ایشان دنیابه کار نیاید منصور بفرمود تا او را نیز حبس کردند و این از نوادر اتفاقات است . محمدبن عبداﷲ از بزرگان بنی هاشم بود و به فضل و شرف و دین و علم و فصاحت و شجاعت و کرم و همه ٔ ابواب فضایل سرآمد جهان و این حدیث که : «لوبقی من الدنیا یوم لطول اﷲ تعالی ذلک الیوم حتی یظهر فیها قائم ، او قال مهدینا، یملأها عدلاً کما ملئت جوراً» و به روایت دیگر «اسمه کاسمی و اسم ابیه کاسم ابی » در میان مردم مشهور گشت چون محمد فرزند عبداﷲ از مادر متولد شد مردم گفتند مهدی موعود اوست و پدرش این سخن در دل ها می انداخت و محمد چندان که بزرگ می شد آثار بزرگی در او میدیدند و او را مهدی میخواندند و اتفاقاً میان هر دو شانه ٔ او خالی داشت ، گفتند این مهر امامت است و مشهور بود که اشراف بنی هاشم همه در بیعت او درآمده اند. چون او بشنید که پدرش با اقربا و منسوبان در حبس است در مدینه خروج کرد و امیر مدینه را براند و عامل و قاضی مرتب گردانید و درهای زندان بشکست و محبوسان را خلاص داد و همان روز که او خروج کرد مردی که او را اوس عامری گفتندی از مدینه به تعجیل پیش منصور آمد چنانکه به نه شب در بغدادآمد و چون برسید شب بود و همه ٔ دروازه ها بسته ، بانگ کرد تا واقف شدند دروازه بگشادند چون به درگاه رسیدربیع حاجب گفت در چنین وقتی که امیرالمومنین در آسایش است چه حاجت داری ؟ گفت مرا با امیرالمؤمنین سخنی است و از دیدن او چاره نیست . امیرالمؤمنین را اعلام دادند او را بطلبید و چون به خدمت منصور رسید احوال بگفت . خلیفه گفت تو او را دیدی ؟ گفت دیدم که بر منبر پیغمبر(ص ) خطبه میگفت و با او سخن گفتم . منصور بفرمود تا او را در خانه نشاندند، بعد از آن خبر متواترشد، او را حاضر کرد و گفت در چند شب از مدینه به اینجا رسیدی گفت به نه شب ، بفرمود تا نه هزار درم به او دادند. و بعد از آن جهت دفع محمدبن عبداﷲ به تدبیرمشغول شد و میان ایشان از جانبین مکاتبات رفت و در آخر کار منصور برادرزاده ٔ خویش عیسی بن موسی بن عبداﷲبن عباس را با لشکر عظیمی بفرستاد و در مقامی که آن را حجارالزیت می گویند نزدیک مدینه به هم رسیدند و عباسیان غالب آمدند و محمد النفس الزکیه کشته شد و سر او پیش منصور بردند در سنه ٔ خمس و اربعین و مائة 540 هَ . ق . (از تجارب السلف چ عباس اقبال صص 108-110).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۵۷ ثانیه
کمال آباد محمد صالح . [ ک َ م ُ ح َم ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اسفندآباد است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 135 تن سکنه دا...
ابراهیم بن ابی محمد. [ اِ م ِ ن ِ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک الیزیدی . ازیزیدیین . لغوی و عالم به عربیت . در خدمت مأمون خلیفه...
احمد بن محمد جیهانی از جغرافی‌دانان دوره سامانی بود از حدود ۸۹۳ تا ۹۰۷ برآمد.[۱] دکتر فیروز منصوری در مقدمه کتاب اشکال العالم عنوان می‏دارد نام صحیح ا...
سلطان محمد خدابنده اولجایتو یا الجایتو هشتمین از سلسله ایلخانان محتویات [نمایش] زندگینامه [ویرایش] پس از مرگ غازان‌خان به ایلخانی مغول در...
در افسانه‏ های عرب آمده است که چون مردی از بنی زهره 1 عاشق می‏شد، راز خود را پنهان می‏کرد و درد عشق را آن قدر در دل نگاه می‏داشت که او را از پای در می...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شمس الدّین محمد جوینی. خواجه شمس الدین محمد جوینی، فرزند خواجه بهاءالدین محمد جوینی، از شعراء، نویسندگان و وزراء بنام ایران است که در بسط و نشر علم و ...
ده دوست محمد لشکران . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی باختری ده دوست محمد...
قلعه حمام لعل محمد. [ق َ ع َ ح َم ْ ما ل َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه حمام بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 30هزارگزی ...
جابِرِ بْنِ اَفْلَح، ابو محمد، از منجمان بنام اندلس. از آنجا که ابن میمون (2/297) و بطروجی (I/53) او را اشبیلی خوانده‌‌اند، احتمالاً اهل اشبیلیه بوده ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.