مران . [ م ُرْ را ] (ع اِ) نیزه ٔ لرزان سخت . (منتهی الارب ).الرماح اللدنة الصلبة؛ نیزه های نرم محکم . (متن اللغة) (از اقرب الموارد). واحد آن مُرّانَة است . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). رجوع به مرانة شود. || درختی که از آن نیزه سازند.
۞ (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به مَرّان شود. || زغال اخته . (فرهنگ فارسی معین ). لسان العصافیر. زبان گنجشک . (یادداشت مؤلف ).