اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مردن

نویسه گردانی: MRDN
مردن . [ م ِ دَ ] (ع اِ) دوک . (منتهی الارب ). مغزل . (متن اللغة). دوک ریسندگی . ج ، مردان .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مردن . [ م ُ دَ ] (مص ) ۞ درگذشتن . فرمان یافتن . نماندن . جان دادن . درگذشتن . وفات کردن . فوت شدن . معدوم شدن . از دنیا رفتن . از جهان بیرون ...
مردن . [ م ُ دِ ] (ع ص ) تاریک . (منتهی الارب ). مظلم . (متن اللغة). تیره و تار و سیاه و ظلمانی . || گنده بوی . (از منتهی الارب ). عرق مردن ، من...
پیش مردن . [ م ُ دَ ] (مص مرکب ) فدا شدن کسی را. قربان او گردیدن . برخی ِ او گشتن . برخی ِ جان او شدن : نه هر کس پیش میری ، بیش میردبدین سخ...
خون مردن . [ م ُ دَ ] (مص مرکب ) منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه .
شتاب مردن . [ ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) مردن به سرعت . مرگ سریع. زأم . (از منتهی الارب ). زؤم . (از منتهی الارب ).
چراغ مردن . [ چ َ / چ ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) لازم از چراغ کشتن . (آنندراج ). خاموش شدن چراغ . (ارمغان آصفی ). مردن چراغ . فرومردن چراغ . فروکش ...
خورشید مردن . [ خوَرْ / خُرْ م ُ دَ ] (ص مرکب ) غروب کردن . غروب نمودن خورشید. (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.