مرده
نویسه گردانی:
MRDH
مرده . [ م َ رَ دَ ] (ع ص ، اِ) مردة. ج ِ مارد. متمردان و سرکشان : میان او و طواغیت آن ملاعین و مرده ٔ آن شیاطین کارزارهائی رفت که ذکر آن بر صفحات ایام تا قیامت باقی خواهد بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 16). رجوع به مارد شود. || فارسی زبانان گاهی این جمع را بر مرید بندند چون قصد طعنی کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول مرده به معنی مریدان مستعمل است و آن را جمع مرید پنداشته اند.
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
مرده شوی خانه . [ م ُ دَ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) غسال خانه . مغسل . جای شستن و کفن کردن اموات . مرده شوخانه . مرده شورخانه .
بی بی گل مرده . [ گ ُ م ُ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه تل است که در بخش جانکی گرم سیر شهرستان اهواز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهن...
گردنه ای صعب العبور در جاده ی رودفاریاب به روستای خیرک (از توابع شهرستان دشتستان ) که وجه تسمیه ی آن بر می گردد به زمانهای دورتر که جاده ای مالرو و را...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بته مرده بالا. [ ب ُت ْ ت ِ م ُ دَ / دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت فریمان مشهد. در 104 هزارگزی شمال خاوری فریمان . سکنه ٔ آن 30 تن ...
مرده متحرک یا زامبی (در زبان‌های اروپایی: zombie) به جسدهای متحرکی گفته می‌شود که روح ندارند. مرده‌های متحرک امروزه در فیلم‌های ترسناک غربی زیاد دیده ...
قلعه گاه علی مرده . [ ق َ ع َ ع َ م َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 49 هزارگزی شمال باختری دی...
ده نوقلعه مرده شور. [ دِه ْ ن َ ق َ ع ِ م ُ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 66هزارگزی شمال خاوری ف...
مردة. [ م َ رَدْ دَ ] (ع اِ) فایده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از متن اللغة) ۞ .
مردة. [ م َ رَ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مارد. متمردان وسرکشان . رجوع به مارد و مَرَدَه (ماده ٔ بعد) شود.