گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مرذ نویسه گردانی: MRḎ مرذ.[ م ُ رَذذ ] (ع ص ) ارض مرذ علیها؛ زمین باران رسیده . زمینی که باران نرم و ریزه بر آن باریده باشد ۞ . رجوع به رذاذ و ارذاذ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی هم مرز هم مرز. [ هََ م َ ] (ص مرکب ) دو کشور که مرز مشترک دارند. مجاور. همسایه . کون مرز کون مرز. [ م َ ](نف مرکب ) کون مرزنده . کون کن . (فرهنگ فارسی معین ). لله مرز لله مرز. [ ل َ ل ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودپی بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 14هزارگزی شمال ساری و دوهزارگزی باختری راه شوسه ٔ سار... مرز دار کسی یا جایی را گویند که دارای محدوده شخصی متعلق به خود باشد فرا مرز اسم پسر. فاقد مرز. برف مرز برفمرز یا خط برف (به انگلیسی: Snow line) به مرز نواحی پوشیده از برف و پهنههای بدون برف گفته میشود. برفمرز ممکن است فصلی باشد و ارتفاع قرارگیری آن ... تخم مرز تخم مرز. [ ت ُ م َرْزْ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد است که در 13هزارگزی شمال باختری مشهد و دوهزارگزی شمال ... جل مرز جل مرز. [ ج ُ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قهاب بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 17هزارگزی شمال اصفهان و یکهزارگزی شوسه ٔ اصفهان ... زاغ مرز زاغ مرز. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره طقان بخش بهشهر از شهرستان ساری واقع در 2000گزی شمال باختری بهشهر و 16000گزی شمال نکا. منطقه ... سرخ مرز سرخ مرز. [ س ُ م َ ] (اِ مرکب ) بمعنی سرخ مرد که رستنیی باشد شبیه بستان افروز. (برهان ) (آنندراج ). نازک بدن . (جهانگیری ). اسم فارسی آذان الغزال... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود