مرض
نویسه گردانی:
MRḌ
مرض . [ م ِ ] (ع اِ) کشت و زرع که کوبیده باشند و هنوز به باد نداده باشند. (از ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). ج ، اَمراض .
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مرز. [ م ُ ] (اِ) ۞ مقعد. (برهان قاطع) (رشیدی ) (انجمن آرا). نشستگاه . (اوبهی ) (برهان قاطع). سوراخ مقعد. (غیاث اللغات ). مخرج سفلی . سوراخ ک...
مرز. [ م َ ] (ع اِ) عیب . زشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کلمه ٔ فارسی معرب است به معنی : حباس که بدان آب را حبس کنند و نگه دارند...
هم مرز. [ هََ م َ ] (ص مرکب ) دو کشور که مرز مشترک دارند. مجاور. همسایه .
کون مرز. [ م َ ](نف مرکب ) کون مرزنده . کون کن . (فرهنگ فارسی معین ).
لله مرز. [ ل َ ل ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودپی بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 14هزارگزی شمال ساری و دوهزارگزی باختری راه شوسه ٔ سار...
کسی یا جایی را گویند که دارای محدوده شخصی متعلق به خود باشد
تخم مرز. [ ت ُ م َرْزْ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد است که در 13هزارگزی شمال باختری مشهد و دوهزارگزی شمال ...
جل مرز. [ ج ُ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قهاب بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 17هزارگزی شمال اصفهان و یکهزارگزی شوسه ٔ اصفهان ...