اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرغ

نویسه گردانی: MRḠ
مرغ . [ م َ ] (اِخ ) ظاهراًمرو باشد یعنی شهر معروف خراسان و این جز مرغی است که فردوسی با دنبر و مای می آورد که ظاهراً در هندوستان است . دلیل دیگری که مرغ همان مرو است اینکه مرغاب نام رودی است که از پهلوی مرو می گذرد و آن را «مرو رود» هم می گویند. پس مَرغ و «مرو» یکی است . (از یادداشت مرحوم دهخدا): یعرف هذاالنهر بمرغاب ، أی ماء مرو. (صور الاقالیم اصطخری ، از یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
مرق . [ م َ رَ ] (اِخ ) دهی است به موصل . (منتهی الارب ). قریه ٔ بزرگی است در راه نصیبین ازموصل ، و فرودگاه قوافل میباشد. (از معجم البلدان )...
مرق . [ م َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدقانچای نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 36هزارگزی جنوب غربی نوبران و 15 هزارگزی راه عمومی با 52...
مرق .[ م َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برزوک بخش قمصر شهرستان کاشان ، در 36هزارگزی شمال غربی قمصر و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیر، با 1400 تن...
بئر مرق . [ ب ِءْرِ م َ ] (اِخ ) چاهی در مدینه . (از معجم البلدان ).
مرق کان . [ ] (اِخ ) (مرکان ) دهی است از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 36هزارگزی جنوب غربی نوبران و 15هزارگزی راه ع...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.