مرغ
نویسه گردانی:
MRḠ
مرغ . [ م َ ] (اِخ ) ظاهراًمرو باشد یعنی شهر معروف خراسان و این جز مرغی است که فردوسی با دنبر و مای می آورد که ظاهراً در هندوستان است . دلیل دیگری که مرغ همان مرو است اینکه مرغاب نام رودی است که از پهلوی مرو می گذرد و آن را «مرو رود» هم می گویند. پس مَرغ و «مرو» یکی است . (از یادداشت مرحوم دهخدا): یعرف هذاالنهر بمرغاب ، أی ماء مرو. (صور الاقالیم اصطخری ، از یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
پیل مرغ . [ م ُ ] (اِ مرکب ) ۞ مرغی که از بالای منقار او پوستی مانند خرطوم فیل آویخته است . (برهان ). دجاجه ٔ مصریه که از منقار او خرطومی ...
خار مرغ . [ م ُ ] (اِخ ) ظاهراً ناحیه ای بوده است که بدانجا سلاطین شکار می کرده اند. مصححین تاریخ بیهقی (فیاض - غنی ) نتوانسته اند این نقطه ...
شیر مرغ . [ رِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چیز نادر و نایاب .- امثال :شیر مرغ و جان آدمیزاد .
فیل مرغ . [ م ُ ] (اِ مرکب ) پیل مرغ . (فرهنگ فارسی معین ). بوقلمون . (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اولین واژه ساختاری نیما یوشیج در ادبیات زبان فارسی و شعری هم به عنوان مرغ آمین دارد
مرغ جولا یا بافنده (به انگلیسی: Weaverbird) پرندهای است از خانواده مرغان جولا یا بافندگان (Ploceidae) که خانوادهای از پرندگان گنجشکسان نزدیک به فنچ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دان مرغ . [ ن ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چینه . دانه که بمرغان دهند. || ته غربالی . ته غربیلی . فضول از دانه های مختلف که از بوجاری گ...