اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مساغ

نویسه گردانی: MSAḠ
مساغ . [ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است از سوغ . آسان به گلو فروشدن چیزی . گوارندگی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سوغ شود. || (اِ) جای گذر و راه . (منتهی الارب ). مدخل . (اقرب الموارد). جای روانی چیزی و جای روان شدن و جواز. (غیاث ) (آنندراج ). گذرگاه :
متصل نبود سفال دو چراغ
نورشان ممزوج باشد در مساغ .

مولوی (مثنوی ).


در حضور آفتاب خوش مساغ
رهنمائی جستن از نور چراغ .

مولوی (مثنوی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مساق . [ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است از سَوق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). راندن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به سوق شود : اِلی ربک یوم...
مصاغ . [ م ُ ] (ع اِ) ریختگی و قالبی . (ناظم الاطباء). اشیاء از زر یا سیم ساخته شده : اذا قیل دینار احمر فکأنما ذکرت حرمة له و ان حصل فی ...
مثاق . [ م ِ ] (اِ) مخفف میثاق : آسمان نیلگون زیرش زمین نیلگون گر نیاید پیش اندر عهد و پیمان و مثاق . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 47...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.