اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مطلا

نویسه گردانی: MṬLA
مطلا. [ م ُ طَل ْ لا ] (از ع ، ص ) مأخوذاز تازی ، زرنگار و مذهب و پوشیده شده از طلا. (ناظم الاطباء)... طلا که لفظ فارسی است آن را فارسی زبانان عربی دان به طریق صیغه ٔ عربی آورده اند، دوم آنکه طلا به معنی اندودن است چون طلا اندود نیز اندوده است آن را نیز مطلا گفته اند، از عالم اطلاق عام بر خاص و این در صورتی ثابت شود که اندودن غیر مایه را نیز در عربی طلا گفته باشند. (از آنندراج ). مذهب . زراندود. اندوده .طلی کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
آهک کافوروش اندوده بر آجر همی
خشت زرین را مطلا کرده ای گویی به سیم . ۞

ابن یمین (دیوان چ باستانی راد، ص 130).


یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من
مهمیز کله تیز مطلا از آن تو.

وحشی (دیوان بافقی چ نخعی ص 288).


فکندند گردان پی وهم و بیم
بر اسپان تازی مطلا کجیم .

عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


عمر عزیز را منما صرف ناکسان
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی .

قصاب کاشانی .


چو عکسش دهد رز کف تاک را
مطلا کند قبضه ٔ خاک را.

ملاطغرا (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
این واژه به سازه ى تازى (اربى) است و بجاى آن سپارش مى شود واژه هاى پارسى را به کار برد : زراندود Zaranadud ، زرپوش Zarpush (آنچه از زر پوشیده شده) ، ت...
مطلاء. [ م ِ ] (ع اِ) مِطلی ̍. || زمین نرم که عضاة رویاند. ج ،مطالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمین نرم ....
مطلع. [ م َ ل َ / م َ ل ِ ] (ع اِ) جای برآمدن آفتاب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل طلوع و جای برآمدن آفتاب و جز آن ...
مطلع. [ م َ ل َ / م َ ل ِ ] (ع مص ) طلع طلوعاً و مطلعاً و مطلعاً. رجوع به طلوع شود. (ناظم الاطباء).
مطلع. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه آگاه می کند و سبب می شود دریافت کردن را. || نخل مطلع؛ خرمابنی که شکوفه کرده باشد. (ناظم الاطباء). خرمابنی ...
مطلع. [م ُطْ طَ ل َ ] (ع ص ) خبردار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) برآمدنگاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) ۞ .محل صعود...
مطلع. [ م ُطْطَ ل ِ ] (ع ص ) خبردهنده . (غیاث ) (آنندراج ). آگاه و خبردار و دانا و باوقوف . (ناظم الاطباء) : نشاید بدارو دوا کردشان که کس مطلع نی...
مطلع. [ م ُ طَل ْ ل ِ] (ع ص ) آنکه پر می کند پیمانه را. (ناظم الاطباء).
بجای مدخل که بعضا در دانشنامه نویسی و کتابداری بعنوان برابر انتری" entry" بکار رود
مطلع. [ م ُطْطَ ل ِ ] (ع ص ) خبردهنده . (غیاث ) (آنندراج ). آگاه و خبردار و دانا و باوقوف . (ناظم الاطباء) : نشاید بدارو دوا کردشان که کس مطلع نیست بر...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
حسین سماواتیان
۱۴۰۰/۰۲/۰۹
0
0

شاید نظر تحت الفظی گوینده حیف از وقت و مال خود را صرف فرد بی قیمت وبی لیاقت کردن باشد .


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.